"سریال جنایت و مکافات (به کارگردانی دمیتری سوتزارف، محصول روسیه 2007) پخش: از شبکه 4 سیما - سال 1388 شماره مجوز: 155/88313 پیرامون کتاب جنایت و مکافات (به روسی: Преступление и наказание) نام رمانی نوشتهٔ فیودور داستایوسکی نویسندهٔ پرآوازهٔ روسی است. Crime and Punishment خلاصه داستان این کتاب داستان دانشجویی به نام «راسکولْنیکُف» را روایت میکند که به خاطر اصول مرتکب قتل میشود. بنابر انگیزههای پیچیدهای که حتی خود او از تحلیلشان عاجز است؛ زن رباخواری را همراه با خواهرش که غیر منتظره به هنگام وقوع قتل در صحنه حاضر میشوند، میکشد و پس از قتل خود را ناتوان از خرج کردن پول و جواهراتی که برداشته میبیند و آنها را پنهان میکند. بعد از چند روز بیماری و بستری شدن در خانه راسکولنیکف این تصور را که هرشخصرا که میبیند به او مظنون است و با این افکار کارش به جنون میرسد در این بین او عاشق سوفیا دختری که به خاطر مشکلات مالی خانوادهاش دست به تنفروشی زده بود میشود. داستایوسکی این رابطه را به نشانهٔ مهر خداوندی به انسان خطاکار استفاده کرده است و همان عشق ,نیروی رستگاری بخش است .البته راسکولنیکف بعد از اقرار به گناه و زندان شدن در سیبری به این حقیقت رسید . تحلیل داستان مضمون و درون مایهٔ کتاب تحلیل انگیزههای قتل و تأثیر قتل بر قاتل است که داستایوسکی مسئلهٔ رابطه میان خویشتن و جهان پیرامون و فرد و جامعه را در آن گنجانده است. رفتار راسکولنیکف در این داستان را میتوان در دیگر آثار نویسنده همچون یادداشتهای زیرزمینی و برادران کارامازوف نیز مشاهده کرد (رفتار او بسیار شبیه ایوان کارامازوف در برادران کارامازوف است).او میتواند با توجه به تواناییهایش کار خوبی برای خود پیدا کند درحالیکه بسیار فقیرانه زندگی میکند.در حالیکه رازومیخین وضعیتی مشابه با او دارد ولی بسیار بهتر از او زندگی میکند و هنگامی که به راسکولنیکف کاری پیشنهاد میکند او از این کار سرباز میزند و در حالیکه پلیس هیچگونه مدرکی علیه او ندارد او آنها را به خود مشکوک میکند پیشینه داستایوسکی سه بار تلاش کرد تا این اثر را از زبان شخصیت اصلی داستان روایت کند؛ نخست به شکل یادداشتهای روزانه شخصیت اصلی، سپس به شکل اعتراف او در برابر دادگاه و سرانجام به صورت خاطراتی که او به هنگام آزادی از زندان مینویسد ولی در نهایت آن را به روایت سادهٔ سوم شخص مفرد که قالب نهایی رمان بود نوشت. او این داستان را از ژانویه ۱۸۶۶ تا تابستان آن سال، در نشریه «روسکی وستنیک» به چاپ رسانید. شخصیتهای اصلی رمان * (Raskolnikov (Rodya : قهرمان داستان ، راسکلنیکف که برای آزمودن فرضیات خود درباره وجدان و طبیعت انسان مرتکب قتل میشود. * Alyona Ivanovna : پیرزن نزول خور که با خواهرش زندگی میکند و راسکلنیکف او را شپش بی فایده در اجتماع میداند . * Marmeladov : مارمالادف ، کارمند سابق که تمام پول خانواده فقیرش را خرج مشروب کرده است و هنگامی که در اثر تصادف کشته میشود ، راسکلنیکف از خانواد اش حمایت میکند . * Katerina Ivanovna : کاترینا ، زنی تحصیل کرده و از خانوادهای اصیل است که بعد از مرگ شوهر اولش با مارمالادف ازدواج میکند . او از بیماری سل رنج میبرد و شب و روز برای نجات خانواده از فقر تلاش میکند . * Sonia : سونیا ، دختر مارمالادف که برای رفاه خانواده اش ، خودفروشی میکند . راسکلنیکف معصومیت و پاکی او را در میابد و به اصرار او به قتل اعتراف میکند و سونیا او را در دوران محکومیت حمایت میکند و با عشق او راسکلنیکف دوباره زنده میشود . * Pulcheria : مادر راسکلنیکف زنی با اعتقادات مذهبی زیاد که حاضر است برای موفقیت پسرش هر کاری انجام دهد و تمام امیدهای خود را در راسکلنیکف میبیند . او در دوران محکومیت راسکلنیکف از دنیا میرود . * Dounia : دونیا خواهر راسکلنیکف ، دختری فداکار که قصد دارد برای رفاه خانواده و مخصوصاً برادرش با مردی ثروتمند و مغرور ازدواج کند ، سویدریگایلف چند بار سعی در فریب او دارد اما موفق نمیشود . پس از رفتن راسکلنیکف به سیبری او با رازومیخن ازدواج میکند . * Svidrigailov : سویدریگایلف ، مردی شهوت پرست و مرموز که گاهی دست بخشندهای دارد و سرپرستی یتیمان کاترینا را برعهده میگیرد . او اتفاقی اعتراف راسکلنیکف نزد سونیا به قتل را میشنود و سعی میکند از این موضوع برای به درست آوردن دونیا بهره ببرد . * Pyotr Petrovitch Luzhin : لوژین ، وکیل دادگستری و کارمند دولت که قصد ازدواج با دونیا را دارد اما راسکلنیکف از شخصیت او متنفر است و او در دیدار خود با خانواده این را نشان میدهد . او برای انتقام سونیا را متهم به دزدی پولهایش میکند . * Razumihin : رازومیخن ، دوست و هم دانشگاهی راسکلنیکف که فردی نجیب ، باهوش و دوست داشتنی است . او در دوران بیماری راسکلنیکف از او حمایت و پرستاری میکند و بعداً با دونیا ازدواج میکند . * Lizaveta Ivanovna : لیزاوتا ، خواهر پیرزن نزول خور که همواره آرام است . او دوست صمیمی سونیا است و تصادفاً هنگام قتل پیرزن کشته میشود . * Porfiry Petrovitch : پاروفیری ، سر بازپرس قتل و عموی رازومیخن که با بسیاری از نظریات جدید جرمشناسی آشناست ، او روشهای متعدد روانشناسی را برای به دام انداختن راسکلنیکف به کار میبرد تا او را وادار به اعتراف کند . * Nikolay : کارگر نقاش ساختمان محل سکونت پیرزن که پس از پیدا کردن قسمتی از اموال پیرزن مظنون اصلی قتل میشود و تحت تاثیر تفکرات مذهبی شدید ، به قتل نکرده اعتراف میکند . "