پسری به نام "علاءالدین" چراغی قدیمی پیدا می کند. با لمس این چراغ صدایی از درون آن شنیده میشود و غول چراغ از آن بیرون می آید. نام این غول "روشنا" است و قادر به هر کاری میباشد. دوستی علاءالدین و روشنا باعث ماجراهایی میشود...